Skip to main content

آیا پشتکار، کلید موفقیت در مدیریت است؟

ترانه امیرتیموری
ترانه امیرتیموری
10 تیر، 1396.
خوانـدن 4 دقیقه
taskulu

در بحث مدیریت، درباره دانش یا مهارت‌هایی که نیاز داریم تا کارامدتر شویم، زیاد صحبت کرده‌ایم؛ مواردی که اکثراً از طریق تمرین قابل دستیابی هستند. اما در مسیرِ تبدیل شدن به یک مدیر موفق، عامل مهمی وجود دارد که پیشرفت کردن در آن مشکل است: نیاز مدیران برای داشتنِ پشتکار، به ویژه در مقابله با موانع کوچک و بزرگ. پشتکار، اغلب اوقات کلید موفقیت در مدیریت است. به ویژه زمانی که کارها طبق پیش‌بینی جلو نمی‌روند و در نتیجه به تمرکز و توجه بیشتری نیاز دارند.

وقتی درباره پشتکار صحبت می‌کنیم، منظورمان چیست؟ پشتکار یعنی پافشاری پیوسته بر کارها یا اقدامات، علیرغم وجود موانع یا نظرات دلسردکننده‌ای که از جانب یک یا چند نفر به سمت ما می‌آید. به عبارت دیگر، زمانی که یک مدیر با مانعی روبرو می‌شود نباید به راحتی و سریع تسلیم شده و تیم را از رسیدن به هدف نهایی بازدارد. این امر فقط به تصمیم‌گیری درست در مسائل سخت و ملموس مانند تأمین سرمایه و منابع مربوط نمی‌شود، بلکه شامل مسائلی «نرم‌تر» نیز هست، مانند رسیدگی کردن به روحیه‌ی تیمیِ ضعیف یا کارمندانِ کم‌انگیزه.

هر مدیری که با سختی‌ها، موانع یا موقعیت‌های غیرمنتظره‌ای مواجه می‌شود که تیم را از رسیدن به اهدافش باز می‌دارد، باید از گستره‌ای از مهارت‌ها برای رسیدگی به مشکل استفاده کند. اما پشتکار در بین این مهارت‌ها در اولویت قرار دارد. یک مدیرِ واقعاً خوب، دلایل نهفته‌ی مشکل را بررسی می‌کند تا راه‌حل‌های بالقوه را پیدا کند و از روش‌هایی استفاده می‌کند که کل تیم برای حل مشکل از خود پشتکار نشان دهند. اگر مدیر در مقابله با مشکلات پشتکار نداشته باشد، شانس تیم برای رسیدن به اهدافش به شدت کاهش می‌یابد.

حال که می‌دانیم پشتکار در مدیریت چقدر مهم است، برای تقویت این مهارت مدیریتی باید چه کنیم؟ جان مکسول، نویسنده و مربی رشد و رهبری، می‌گوید: بر خلاف پیشرفت در سایر مهارت‌ها، برای تقویتِ پشتکار باید روی از بین بردن پنج عاملِ بازدارنده‌ی موفقیت تمرکز کنیم. در ادامه این ۵ مانع را بررسی می‌کنیم:

۱. نگرش اشتباه: تسلیم شدن ایرادی ندارد

مشخص است که تسلیم شدن یا انتخاب کردن مسیری که پیچیدگی کمتری دارد، در بسیاری از موقعیت‌ها کار آسان‌تری است؛ و در بسیاری از موارد، واکنش طبیعی انسان است. اما ما باید با این تمایل بجنگیم و «تسلیم نشدن» را تمرین کنیم. یا یاد بگیریم که چطور مسیرِ سخت (و در نهایت سودمندتر) را انتخاب کنیم. این امر نیازمندِ تمرکز و تمرین است. اما هر چقدر که یک مدیر بیشتر این کار را انجام دهد، «عضلاتِ» پشتکار او قوی‌تر می‌شود.

۲. باور اشتباه: «زندگی آسان است»

معمولا افراد انتظار دارند که زندگی به آسانی پیش برود و دائما ما را با مانع روبه‌رو نکند. اما همگی می‌دانیم که این انتظارات واقع‌گرایانه نیستند. بنابراین بهتر است برای موانع برنامه‌ریزی کنید یا از نظر ذهنی انتظار بروز آنها را داشته باشید. به این فکر کنید که موانع احتمالی کارتان چه چیزهایی خواهند بود، تا در صورت وقوع بتوانید رفتار مناسبی در قبال آنها اتخاذ کنید. (و اگر اتفاق نیفتادند هم به طور خوشایندی غافلگیر شوید.)

۳. باور اشتباه: موفقیت یک «مقصد» است

موفقیت معمولا به عنوان یک مقصد مشخص در آینده در نظر گرفته می‌شود و با فعل‌هایی در زمان آینده توصیف می‌شود. برای مثال شاید بگوییم «این شخص یا این تیم زمانی موفق خواهند بود که خروجیِ خود را x درصد افزایش دهند». اما افراد و تیم‌ها با رسیدن به این هدف نیز ممکن است به موفقیت نرسند؛ ممکن است موفقیت وابسته به عوامل خیلی پیچیده‌تری باشد. بگذریم که ممکن است شرایط نیز در طی زمان تعییر کند.

راهِ رسیدن به «موفقیت نسبی»، یک سفر و یک سیر است، نه یک مقصد. بهترین کاری که می‌توانیم بکنیم این است که برای رسیدن به یک نقطه عطف در مسیرمان پشتکار داشته باشیم و بعد مجدداً مسیر خود را تنظیم کنیم. سپس می‌توانیم سراغ نقطه عطف بعدی برویم.

۴. مانع چهارم: عدم انعطاف‌پذیریِ شخصی

زمانی که مدیران انعطاف‌پذیریِ شخصی پایینی داشته باشند، در مواجهه با موانع، خستگی و ناامیدی شدیدی را تجربه می‌کنند. این امر برای اعضای تیم هم الگوی خوبی نیست. بنابراین مدیران نباید اجازه دهند موانعِ ناامیدکننده آشکارا آنها را به لرزه درآورد. در عوض باید عضلاتِ انعطاف‌پذیریِ خود را قوی‌تر کنند. این کار اصلاً ساده نیست و شاید در ابتدا مجبور شوید از تکنیک «ادایش را دربیاور تا کم کم ساخته شود» استفاده کنید. اینجا هم تمرین کردن، کمک زیادی می‌کند تا این مهارت به تدریج در بلندمدت ساخته شود.

۵. مانع پنجم: کمبود تصویر ذهنی

داشتن یک تصویر ذهنی از اینکه آینده چه شکلی است، نه تنها برای اعضای تیم الهام‌بخش است، بلکه به همه افراد کمک می‌کند تا در هنگام وقوع مشکلات، راهِ خود را باز کنند. به بیان دیگر، داشتنِ یک تصویرِ ذهنیِ قوی و بلندمدت کمک می‌کند که مدیران و تیم‌ها دیدگاه کل‌نگری داشته باشند و موانع را در زمینهٔ بزرگتری ببینند. در نتیجه رسیدگی به آنها آسان‌تر می‌شود.

بیشتر مواردی که در بالا اشاره شد، نیازمند تغییر نگرش بنیادی است؛ مدیران می‌توانند با صرف زمان و تفکر ببینند کدام یک از موارد بالا بیشتر از همه مانع داشتن پشتکار در آنها شده است.

منبع: readytomanage.com