یکی از مهمترین عاملها برای داشتنِ یک کسبوکار موفق، این است که بدانید چطور کارمندانتان را با کار «درگیر» کنید. اگر مدیر یک کسبوکار یا یک سازمان، میزانِ علاقهٔ نیروی کار به شغلشان را بداند، در رقابت با سایرین یک قدم جلوتر است.
از خودتان بپرسید که سرنوشت شرکت برای کارمندان من واقعاً چقدر اهمیت دارد؟ آیا آنها با جان و دل کمک میکنند که شرکت توسعه پیدا کند و به موفقیت برسد؟ اگر از جواب این سؤالها مطمئن نیستید، نگران نباشید. روشهایی برای تعیینِ میزان درگیر بودن پرسنل با کار و همچنین نحوهٔ درگیر کردن آنها وجود دارد.
حتما شما هم به عنوان یک مدیر، دوست دارید که کارکنانِ شما به کاری که انجام میدهند، و به جایی که در آن کار میکنند، افتخار کنند. کارمندانی که باهدف کار کنند، نهایت تلاش خود را انجام میدهند؛ این همان چیزی است که سازمان میخواهد. بیایید از جنبههای مختلف بررسی کنیم که چرا پرسنل کاری را انجام میدهند و چه چیزی مشوق آنهاست:
درگیری شغلی چیست؟
«درگیری شغلی» خیلی بیشتر از این است که بدانید آیا کسی شغلش را دوست دارد یا نه. اندازهگیریِ میزانِ درگیر بودن کارمندان با کار به شما میفهماند که آنها چقدر به کسبوکار و موفقیتش تعهد دارند؛ به شما میگوید که آنها چقدر انگیزه دارند و در کاری که انجام میدهند چقدر احساسات خود را خرج میکنند.
درگیر شدن با کار یعنی به کارمندان انگیزه داده شده که برای یک هدف مشترک، که با اهداف شرکت در یک جهت است، به سختی تلاش کنند؛ یعنی کارمندان به ارزشهایی که سازمانشان ارائه میدهد، متعهد هستند؛ و درکِ شفافی نسبت به هدف از کاری که انجام میدهند دارند.
برای استفادهٔ مفید از دانش درگیرسازیِ کارکنان، اولین قدم این است که بدانید الان کارکنانتان در چه حدی با کار درگیر هستند. در قدم بعدی، باید تلاش کنید این سطح درگیری را در کسبوکار یا سازمان خود بهبود دهید. یکی از چیزهایی که موانع رسیدن به موفقیت را از سر راه مدیران برمیدارد، رسیدن به نیروی کاری است که نه تنها راضی بلکه باانگیزه و درگیر باشد.
از تعریف اولیهٔ درگیری شغلی که بگذریم، مدیرها باید بدانند که دو بحث اصلی در این زمینه وجود دارد. نهتنها باید سطح درگیر بودن آنها با شرکت بلکه سطح درگیر بودن آنها با مدیریت را نیز مشخص کنید.
منظور از مورد دوم این است که دربارهٔ بالاسریِ مستقیمِ خود چه احساسی دارند و آیا احساس میکنند که با آنها منصفانه برخورد میشود یا خیر.
پرسنلی که سطح بالایی از تعامل با مدیرهای خود داشته باشند، احساس میکنند که کسی مسیر را به آنها نشان میدهد و درباره عملکردشان بازخورد میدهد. بین این کارکنان و مدیران، احساس احترام دوجانبه وجود دارد و احساس میکنند برای برای شرکت ارزشمند هستند.
سازمانهایی که استراتژی درگیرسازیِ کارکنان را اِعمال میکنند، احتمالا میتوانند بگویند که کارکنانشان به مدیریت ایمان دارند و باور دارند که سازمان، رفتاری منصفانه و محترمانه با آنها دارد. زمانی که سطح بالایی از درگیری شغلی وجود داشته باشد و همزمان، مدیران هم تیزبین و دلسوز باشند، تمامی جنبههای کسبوکار رشد خواهد کرد؛ باعث میشود که تولید افزایش پیدا کند، میزان رضایت مشتریان بالا برود و شایستگیِ پرسنل نیز همیشه در سطح بالایی باشد
کارمندان به چه چیزی نیاز دارند تا احساسِ درگیر بودن داشته باشند؟
در این زمینه چند عامل را باید بررسی کرد که شامل شرکت و مدیریتِ آن میشود. وقتی هیچ پیامِ شفاف و قاطعی وجود ندارد که پرسنل آن را درک کنند، نمیتوانید انتظار داشته باشید که با کار درگیر باشند. قبل از اینکه سطح درگیری شغلی آنها را بسنجید، سؤالهای زیر را از خود بپرسید:
- آیا اهدافِ شرکتِ شما مختصر و شفاف هستند؟
- آیا کارکنان این اهداف را درک میکنند؟
- آیا ارتباط شفافی بین کارِ پرسنل و اهدافِ شرکت وجود دارد؟
- آیا کارکنان میتوانند ببینند که کارِ آنها در نهایت چگونه روی موفقیتِ کسبوکار تأثیر میگذارد؟
- آیا مدیریتِ سازمان حضورِ فیزیکی دارد و میتواند به کارکنان انگیزه بدهد؟
- آیا مدیران مهارتهای لازم برای هدایت یک تیم به سمت موفقیت را دارند؟
زمانی که تمامی موارد بالا اجرا شده باشد، میتوانید نگاه نزدیکتری به این مسئله داشته باشید که پرسنل چقدر با کار درگیر هستند. اینکه ابتدا کسبوکار و مدیریت آن بررسی شود، به شما کمک خواهد کرد که استراتژیها و روشهای درگیرسازی کارکنان را هم ایجاد کنید.
اگر در جایگاه مدیریتی هستید، اولین قدم برای ارزیابیِ میزانِ درگیری شغلی کارمندانتان، میتواند «شناختن آنها» باشد. تمام جنبههای پرسنل، از پسزمینهها گرفته تا سرگرمیها، مهارتها و زندگی خانوادگی، همگی روی محیط کاری تأثیر میگذارند. یکی از مهارتها و دانشهای مهمی که به عنوان یک مدیر باید داشته باشید، این است که بدانید چطوری این جنبههای مختلف را با هم ترکیب کنید و محیطی حاصلخیز و مثبت ایجاد کنید.
منبع: Nutcache