خیلی از مؤسسان و مدیرعاملها، چیزی شبیه این از دوستانشان میپرسند: «ما نیاز به استخدام یک توسعه دهنده کسب و کار داریم. راستی تو کسی رو میشناسی؟» خیلی از شغلها توصیفهای متنوعتری نسبت به «توسعه کسبوکار» (Business Development) دارند. هیچ تعجبی ندارد که استخدام یک توسعهدهنده کسبوکار، فهمیدن نوع فعالیتهایی که انجام میدهد، و سنجش میزان موفقیت آن فرد برای شما دشوار باشد. در زیر، نکاتی برای موفقیت در توسعهٔ کسبوکار برای شرکتها و استارتآپها توضیح میدهیم و در ضمن آن، درباره اینکه چطور دچار اتفاقهای آسیبزا و البته معمول، در توسعهٔ کسبوکارمان نشویم، صحبت خواهیم کرد.
چرا به توسعه دهنده کسب و کار نیاز دارید؟
حتی فردی با دانش صنعتی عمیق و شبکهٔ ارتباطی قوی -یعنی شخصی که آمادگی «انجام معاملههای تجاری» را دارد- بهراحتی میتواند در چرخهی اولیه تولید یک محصول، یک فاجعه بیافریند. سه مرحله کلی در تجاریسازی وجود دارد و همهٔ افراد، مناسب انجام همهٔ این مراحل نیستند:
- شناسایی: اولین مرحلهٔ یک شرکت. در این مقطع، توسعهی کسبوکار یعنی شناسایی مسیرهای مختلف بازار و نقاط نفوذ به بازار و همینطور فراهم آوردن زمینه برای بازخورد اولیهی بازار از تیم تجاری داخلی شرکت. در این مرحله، توانایی کار کردن با تیمهای تولید محصول و تیم های مهندسی، یک مهارت کلیدی حساب میشود.
- آزمایش: در این مرحله، توسعه دهنده کسب و کار چند معامله را برای آزمایش پیشبینیهای توسعهٔ شرکت، صورت میدهد و پیش از اینکه کسبوکارتان را توسعه دهید، یک ورودی مناسب و قابل اندازه گیری را در نظر میگیرد. مهارت در تحلیل کردن -برای ایجاد یک بستر اندازهگیری و وارسی دادهها- میتواند چگونگی و زمان توسعهٔ کسبوکار را بسته به قدرت و چشمانداز آن شرکت تعیین کند.
- توسعه و گسترش: پس از جمعآوری دادههای معاملات تجاری اولیه و تائید مسیری برای رسیدن به هدفهایتان، بخش توسعهٔ کسبوکار، آماده تکرار معاملاتی شبیه معاملات قبل و فراهم کردن یک ساختار پشتیبانی در این مرحله است.
توسعهٔ کسبوکار، فروش نیست
عموماً توسعهٔ کسبوکار میتواند باعث شناسایی و یا ایجاد شراکتهایی (partnership) شود که باعث به وجود آمدن اهرمهای افزایش درآمدزایی، توزیع و یا ارتقا محصول خواهد شد. بخش فروش (Sales) تقریباً بهصورت انحصاری بر درآمدزایی تمرکز میکند. تفاوت توسعه کسب و کار و فروش هنگامی بیشتر مشخص می شود که برای مثال یک مدیر فروش را برای یک شرکت تازه تأسیس و یا در مقابل، برای یک شرکتِ به بلوغ رسیده، استخدام کنید.
مدیریت بعد از معامله بسیار حیاتی ست
همه معاملههای موفق تجاری نتیجهٔ یک مدیریت حسابگر و فعالانه هستند. این امر توسط هر دو مدیر مالی و توسعهدهندهٔ کسبوکار صورت میگیرد. در بسیاری از موارد، حسابداران بسیار متفاوت از فرد توسعه دهنده کسب و کار که معامله را صورت داده است، عمل میکند. در حالت ایده آل، مدیر حسابداری نگاه متفاوتی به نحوهٔ رسیدن طرفین به اهداف معامله دارد؛ برای مثال به خاطر مزایا و معایب کاهش هزینهها. اگر آمادگی اختصاص دادن منابع کافی برای پشتیبانی از یک معامله را ندارید، قبل از امضا کردن اسناد توافقنامه دو بار به آن فکر کنید؛ یک بار توسط خودتان و یک بار توسط مدیر مالی.
کمیت در مقابل کیفیت
گاهی شرکتها تلاش میکنند که مبنای خود را فقط براساس ارزشهای مربوط به کیفیت محصول بسازند که البته کار دشواری بوده و احتمال شکست بیشتری در آن وجود دارد. در بازار حتی اگر مصرف کنندهها محصولی را دوست داشته باشند و آن را مفید ببینند، معمولاً کمتر مایل به هزینه کردن برای یک تجربه کاربری بهتر و یا درگیری بیشتر با محصول هستند. یک ارزش کمّی (هزینه کمتر، درآمدزایی، مشتریان بیشتر و غیره) احتمال موفقیت یک شرکت را به طور چشمگیر بالا میبرد.
یک راه برای به خاطر سپردن این قاعده در نظر گرفتن مقایسه باتری قلب در مقابل سمعک است. اگر شما بین این دو تنها یک انتخاب داشته باشید، کدامیک را انتخاب میکنید؟
داشتن حمایت برای توسعهٔ کسبوکار ضروری است
یک توسعه دهنده کسب و کار خوب، در طول مسیر توسعه از منابع داخلی شرکت به درستی استفاده خواهد کرد، تا مطمئن شود که شرکت میتوانند به اهداف و انتظارات شراکت تجاری خود دست یابد. کمبود حمایت، تقریباً همیشه باعث مورد مذمت قرار گرفتن و انگشتنما شدن توسط دیگران در زمانهای سخت میشود. همه اعضا باید از ابتدا، در قسمتی از شکست و یا موفقیت شرکت سهیم باشند.
ساختن یک بستر برای ارزیابی فرصتها
برای به دست آوردن پشتیبانی از طرف تیمتان، هر عضوی از تیم، باید دلیل و ضرورت هر معامله را، برای شرکت شما بداند. سوالاتی از این دست باید برای همه اعضای مطرح و پاسخ داده شده باشند: «آیا این معامله باعث درآمدزایی شده و یا اینکه باعث به وجود آمدن مشتریان و کاربران جدید می شود و یا اینکه این معامله شرکت شما را وارد یک بازار جدید میکند؟»
وقتیکه اهداف شما واضح و قابلاندازهگیری باشد، کار شما برای مطرح کردن چیزی مثل این برای تیمتان راحتتر است: «چرا باید همه پیشبینیهای زیر را عملی کنیم؟»
با دقت معامله کنید
تفاوت بسیاری میان معامله و معامله درست وجود دارد. یک معاملهگر خوب میتواند یک سیگنال اشتباه را در انجام یک معامله شناسایی کند. آن هم درست وقتیکه مومنتوم (شتاب) و درآمد کافی در بازار برای استفاده از یک موقعیت تجاری بهتر و بزرگتر، وجود دارد. از طرف دیگر، یک معاملهگر کمتجربه یا فردی که دیدگاه اشتباهی دارد، میتواند باعث شود شتاب بیش از حدی بگیرید و شرکت شما را از رسیدن به موقعیت بزرگتر منحرف کند.
هیچ مشکل قانونیای وجود نداشته باشد
یک قرارداد قانونی هنگامیکه همهچیز بهخوبی هم پیش نرود، تدوینکنندهٔ نوعی نظم و ترتیب تجاری خواهد بود. این امر نیازمند فعالیت همزمان دو بخش توسعه کسبوکار و بخش حقوقی شرکت، برای مقایسه و بررسی یک موقعیت تجاری در مقابل ریسکهای ناشی از آن، و در نهایت ارائه و توضیح خسارتهای مالی احتمالی، به مدیریت است.
ساختن یک شرکت بسیار سخت است و نیازمند بسیاری از چیزها، از جمله داشتن یک محصول خوب و یک تیم خوب است. تماشای اینکه چطور یک ایده تبدیل به یک محصول می شود، پس از مدتی این محصول درآمدزایی میکند و این درآمد منجر به ایجاد و ثبات یک شرکت میشود، میتواند به همه این سختی ها بیارزد. استخدام یک توسعه دهنده کسب و کار در مرحله و زمان درست، و پیروی از این نکات راهنما، میتواند شرکت شما را در مسیر درست خودش پیش ببرد و نگه دارد.
برگرفته از mashable