کارآفرینهای سازمانی را بشناسید، قبل از اینکه شما را ترک کنند
از هر مدیرعاملی که بپرسید، میگوید مشکل همیشه پیدا کردن ایده نیست. مسئلهی اصلی، انتخاب و پرورش بهترین ایدهها، تست کردن سریع و اجرا کردن بینقصِ آنهاست. به قابلیت یک سازمان برای تفکر و سرمایهگذاری در درازمدت و در کنار آن، مهارتِ هدایت کردن نوآوریها به سوی کسب بیشترین رشد سالیانه، «موتور نوآوری» میگویند.
برای ساختن این موتور نوآوری، شرکت شما باید در عملی کردن ایدههای کارمندان پرانرژی به خوبی عمل کند؛ کارمندانی که آمادهاند تا هر چه در توان دارند انجام دهند تا بدون ایجاد هرجومرج با مقاومت داخلی نسبت به تغییر مبارزه کنند. این افراد نوآوران شرکت شما هستند یا بهتر بگوییم، کارآفرینهای سازمانی شما. در این مقاله ۶ الگو برای کارآفرینهای سازمانی موفق را که هاروارد بیزینس ریویو در پژوهشی به دست آورده است میخوانیم و روشهای پرورش کارافرین سازمانی را مرورخواهیم کرد.
اخیراً بحثهای زیادی دربارهی کارآفرینهای داخلی یک سازمان مطرح شده است – عوامل اجراییِ بسیار باارزشی که شاید هیچگاه خودشان مؤسس یک شرکت نشوند اما یاد گرفتهاند که اصول ضروری کارآفرینی را در همان نقشی که در یک شرکت دارند به خوبی اِعمال کنند. ما به این پرسنل، «کارآفرین سازمانی» میگوییم زیرا آنها کسبوکار خود را تاسیس نکردهاند اما داخل شرکت شما در حال نوآوری هستند.
شما همین الان نیز کارآفرینهایی سازمانی را در شرکت خود دارید. بعضی از آنها را میشناسید، اما اکثر آنها پنهاناند. این افراد همیشه جزو بااستعدادترینها یا افراد انقلابی و مستقل نیستند، اما منحصربهفردند و قطعاً در مقابل «افراد سازمانی» قرار میگیرند. اگر از آنها پشتیبانی کنید، معجزه رخ میدهد.
کارآفرینهای سازمانی سریعتر و بهینهتر از هر کسی میتوانند یک سازمان را تغییر دهند زیرا متفکرانی آزاد و خودجوشاند و استادِ هدایت مسائل اداری و داخلی هستند.
تحقیق جدید هاروارد بیزینس ریویو نشان میدهد که در شرکتی با ۵۰۰۰ کارمند، حداقل ۲۵۰ نوآور طبیعی حضور دارند که حداقل ۲۵ نفر از آنها کارآفرینهای سازمانی فوقالعادهای هستند که میتوانند کسبوکار بعدیِ شرکت شما را خلق کنند.
مدیریت اشتباه
متاسفانه بسیاری از مدیران ارشد از تشویق کردن تفکر خلاقانه هراس دارند، زیرا میترسند که بهترین پرسنلشان موفق شوند و سپس به رقیب خودشان تبدیل شوند. اما این از نشانههای مدیریت اشتباه است.
توماس چمورو-پریمیوزیک مدیر شرکت سیستمهای ارزیابی هوگان و استاد دانشگاه، معتقد است که ۷۰٪ از کارآفرینهای موفق، ایدهی کسبوکار خود را زمانی به دست میآورند که برای شخصی دیگر کار میکنند. این افراد بااستعداد، محل کارشان را به این خاطر ترک میکنند که فرآیند کارآفرینی سازمانی برای عملی کردن ایدههای آنها وجود ندارد و رئیسهایشان غیرقابل تحملاند. ما متوجه شدیم که این افرادِ باهوش از این شرکتها بیرون میآیند تا کسبوکار خودشان را راهاندازی کنند زیرا این شرکتها به کارآفرینی سازمانی به عنوان ابزاری ضروری برای رشد اعتقادی نداشتند.
کارآفرینهای سازمانی موفق
پژوهش جدید هاروارد بیزینس ریویو، ۶ الگوی رفتاری در کارآفرینهای سازمانی موفق را شناسایی کردهاست:
الگوی ۱: معیارشان پول نیست
انگیزهی اصلی کارآفرینهای سازمانی این است که تاثیرگذاری آزادانه داشته باشند. آنها پاداشی منصفانه میخواهند اما نقطه شروع آنها پول نیست. پاداش و مزایا یک امتیاز است که به آنها نشان میدهد کارآفرینی سازمانی را چقدر خوب انجام میدهند.
مسلماً کارآفرینهای سازمانی ارزش و اهمیت پول را به خوب میدانند. آنها انگیزههای اقتصادیای که برای سازمان مهم است را درک میکنند و با آن مبارزه نمیکنند. فردی که کارآفرین سازمانی نباشد دنبال راههای غیراقتصادی است تا پیشرفت و پرداختهای خود را توجیه کند. یک کارآفرین سازمانی پول میگیرد و کارش را طوری انجام میدهد که به سازمان نشان دهد از دست دادن او برایشان هزینهی زیادی دارد. و بدین ترتیب پول و پیشرفت به سمت آنها میآید.
الگوی ۲: شبیه به گلخانه هستند
معمولا کارآفرینهای سازمانی روزها و هفتهها روی ایدهشان فکر میکنند و بذر آن را بین تماسها، جلسات و مکالمههایشان پرورش میدهند. همانطور که نور بیشتری به این بذر میتابانند، ایده شفافتر میشود، اما برای مطرح کردن آن عجله نمیکنند. آنها میدانند که ممکن است دیگران بدون اینکه قدر ایدههایشان را بدانند، ردش کنند. بنابراین این ایدهها را در گلخانهی خود نگه میدارند و پرورش میدهند تا از گزند افراد منفیباف محافظت کنند.
زمانی که راجع به یک ایدهی پیچیده با یک کارآفرین سازمانی صحبت میکنید، آن ایده رهایشان نمیکند. در ذهن خود به آن پر و بال میدهند و برای پیدا کردن راه عملی کردن ایده اشتیاق زیادی دارند. در ملاقات بعدی، احتمالاً آن بذر ایده را به یک گیاه کامل و بالغ تبدیل کردهاند یا حتی طرحهای جایگزین بهتری ساختهاند.
الگوی ۳: چرخش
چرخش (Pivoting) به معنی انجام یک تغییر قابل توجه و گاهی شجاعانه در مسیر استراتژی کنونی است. این چرخش برای بسیاری از سازمانهای بزرگ، ترسناک و غیرقابل تصور است، گرچه اغلب همان چیزی است که یک شرکت در حال مرگ برای گرفتن زندگی دوباره نیاز دارد.
دیوید ویلیامز از شرکت Fishbowl میگوید: کارآفرینهای سازمانی از تغییر مسیر هراسی ندارند و از شکست نیز نمیترسند. شجاعتی که آنها را هدایت میکند ظاهری و مصنوعی نیست، بلکه اعتمادبهنفس و شجاعتی درونی است که هر قدم آنها را به رسیدن به هدف نهایی نزدیکتر میکند. من در فرهنگ اصطلاحات خودم به این پدیده «شکست رو به بالا» میگویم. من قدردان فرصتهای رشد هستم، حتی اگر دردناک باشند.
برای مثال استیو جابز، شرکت اپل را از یک شرکت آموزشی و تفریحی رایانهای به یک شرکت لوازم الکترونیکی تغییر داد. شرکت هندی Wipro از یک تولیدکنندهی کوچک روغن گیاهی به سمت مرکز برونسپاری نرمافزاری چرخش کرد. Tony Hsieh، مدیرعامل Zappos، این سایت را یک فروشگاه کفش به یک شرکت آنلاین تجربه مشتری تبدیل کرد (در سال ۲۰۰۹، سایت آمازون، Zappos را به مبلغ ۱/۲ میلیارد دلار خرید). Jeff Bezos، آمازون را از یک ابرفروشگاه آنلاین که محصولات دیگران را میفروخت تبدیل به جایی کرد که محصولات خود یعنی کتابخوانهای Kindle را بفروشد. این راهبرد به خوبی جواب داده است؛ آمازون اکنون ۶۰٪ از بازار کتابخوانها را در اختیار دارد که ارزش بازار آن بیشتر از ۱۰۰ میلیارد دلار است.
الگوی ۴: اعتبار و درستکاری
کارآفرینهای سازمانیِ مورد بررسی این تحقیق، ویژگیهای از قبیل اعتمادبهنفس و فروتنی از خود نشان دادند، نه آن رفتار تکروانه که از نوآوران موفق سراغ داریم. البته تمامی این کارآفرینهای سازمانی دارای خودآگاهی قوی و هدفمند بودند.
دیوید ویلیامز میگوید: صداقت (همراه با احترام، ایمان و شجاعت) جزو مهمترین ویژگیهایی هستند که منجر به موفقیتهای معجزهآسا در شرکت ما شده است. یک کارآفرین در حال رشد میتواند ویژگیهای بسیار زیادی داشته باشد اما بدون صداقت و درستکاری، به موفقیت نخواهند رسید (و نمونههای این نوع شکست را میتوانیم به وفور در اطراف خود ببینیم).
الگوی ۵: بررسی موشکافانه و استراتژیک
کارآفرینهای سازمانی همواره به قدم بعدی و آینده فکر میکنند. این مأمورانِ مشتاقِ تغییر، بسیار درگیر کار هستند و شفاف کار میکنند و در کار و تعاملات خود استوار هستند. آنها منتظر نمینشینند تا جهان اطرافشان تغییر کند؛ آنها متوجه میشوند که کدام بخش از جهان در حال تغییر است و به موقع میرسند و بینشها و ایدههای جدید خود را اعمال میکنند. یادگیری برای آنها مانند اکسیژن است.
الگوی ۶: تفکر بصری
تفکر بصری ترکیبی از طوفان فکری، نقشه ذهنی و تفکر طراحانه است. به نظر میرسد که فقط بعد از رسیدن به یک بینش هیجانانگیز است که کارآفرین سازمانی میتواند مجموعهای از راهحلها را در ذهن خود فرمولبندی و تصویرسازی کند. به ندرت پیش میآید که کارآفرینهای سازمانی فقط به یک راهحل فکر کنند. آنها راهحل را بلافاصله عملی نمیکنند زیرا به خوبی میدانند که برای کشف این راهحل جدید باید مورد احترام و تکریم قرار گیرند. پس به آن زمان میدهند تا رشد کرده و متبلور شود.
چگونه کارآفرینی سازمانی را پرورش دهیم؟
برای کسانی که تازه شروع کردهاند، شرکتی که با تاکید بر کارآفرینی یا کارآفرینی سازمانی تأسیس شده باشد، مانند آهنربا جذبشان میکند. کارمندان، شرکت را به افراد دیگری که ارزشهایی مشابه دارند توصیه میکنند. بدین ترتیب، افرادی با ویژگیهای مشابه گرد هم میآیند. درست همانطور که افراد صادق در شرکتی خود را نشان میدهند که با صداقت کار میکند، نوآوری نیز در جایی پدیدار میشود که فرهنگ کارافرینی در آن وجود داشته باشد. با گذشت زمان و کسب تجربه، میآموزید که چگونه افراد موردنظر را پیدا کنید و ویژگیهای حقیقی یک کارآفرین سازمانی چیست.
شما میتوانید جلسهای با مدیران شرکت داشته باشید و برای ساختن گروهی از کارآفرینهای سازمانی، به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
- تعریف سازمان شما از کارآفرین سازمانی چیست؟
- یک فرد چطور به کارآفرین سازمانی موفقی تبدیل میشود؟
- چطور میتوانید کارآفرینهای سازمانی موجود در داخل و خارج از شرکت را پیدا کنید؟
- روشها و تاکتیکهای پرورش کارآفرینهای سازمانی و ساختن تیمهای موفق از این افراد چیست؟ شرکت شما چطور میتواند این روشها را برای پرورش کارآفرینهای سازمانی اجرا کند؟
شرکتهای موفقی که موتورهای نوآوری خود را دارند، به خوبی درک کردهاند که چطور کارآفرینهای سازمانی را شناسایی کرده، رشد دهند و حفظ کنند. برای اینکه از رقبا پیشی بگیرند، یک محیط استارتآپی کوچک را در داخل ساختار یک سازمان بزرگ ایجاد میکنند تا با انجام آزمایشهای مداوم، ایدهی بزرگ بعدی را پیدا کنند.
جستجو برای کارآفرینان سازمانی، ارزش تلاش کردن را دارد زیرا اکوسیستم کاری جهان فردا توسط ردههای روبهرشد کارآفرینهای سازمانی هدایت خواهد شد.
منابع: Harvard Business Review , Forbes