مدیریت ارزش و همه آنچه درباره آن باید بدانید
مدیریت ارزش چیست ؟
مدیریت ارزش به ارتباط بین نیازهایی که باید برآورد شوند و اهداف و منابع موردنیاز برای دستیابی به آنها میپردازد. ارزش در چنین مدیریتی، برقراری تعادل میان خواستههای ذینفعها و منابع موجود است. اما مدیریت مبتنی بر ارزش چه هدفی را دنبال میکند؟ چه مزایایی برای سازمانها دارد؟ در این مقاله همه آنچه را باید درباره مدیریت ارزش بدانید، با شما به اشتراک میگذاریم.
در این مقاله میخوانید:
- مدیریت ارزش چیست؟
- هدف مدیریت مبتنی بر ارزش چیست؟
- مدیریت ارزش چگونه در سازمان اجرا میشود؟
- مدیریت مبتنی بر ارزش چه مزایایی برای سازمان دارد؟
- جمعبندی
آشنایی با مدیریت ارزش
مدیریت ارزش یا مدیریت مبتنی بر ارزش (Value-Based Management) روی تعیین اهداف مشخص، افزایش بهرهوری و نوآوری، بهبود عملکرد سازمانی و در نهایت بازگشت سرمایه تأکید دارد. البته آنچه در مدیریت مبتنی بر ارزش، ارزش دانسته میشود، بسته به فرد یا گروه ذینفع تفاوت دارد. برای درک بهتر، بطری آبی را فرض کنید. این بطری آب برای فردی که در بیابان خشکی گرفتار شده، بهاندازه حفظ زندگی ارزش دارد؛ همین مقدار آب برای فردی که مشغول شستوشوی ظرفهاست، ارزش پاکیزگی دارد. پس ارزش بطری آب بسته به نیازی که میتواند برآورده کند، برای ذینفعها متفاوت است. از منظر مدیریت ارزش (VBM)، مفهوم ارزش به ارتباط میان نیازهایی که باید برآورد شوند و اهداف و منابع موردنیاز برای دستیابی به آنها برمیگردد. هدف این شیوه مدیریتی تطبیق دیدگاههای ذینفعها و دستیابی به بهترین تعادل ممکن بین نیازها و خواستهها، و منابع موجود است. مدیریت ارزش مفهوم برجستهای است که در رویکردهای مختلف مدیریتی اعمال میشود. این مفهوم مبتنی بر تفکر عملکردمحور و ارزشی، رفتارها و روشها، بهویژه برای ایجاد انگیزه در افراد و گروهها، توسعه مهارتها، ارتقای همافزایی و نوآوری است و هدف همه اینها، بهبود عملکرد سازمانی تا بیشترین مقدار ممکن است.
دغدغه اصلی مدیریت مبتنی بر ارزش حفظ و بهبود تعادل بین نیازهای ذینفعها و منابع موردنیاز برای برآوردن آنهاست. البته داوریهای مربوط به ارزش برای ذینفعها متفاوت است و مدیریت ارزش، اولویتهای مختلفی را برای دستیابی به ارزش مطلوب برای همه ذینفعها تعریف میکند. این مدیریت مبتنی بر تعریف و بهکارگیری ارزشی است که قابلاندازهگیری باشد. مدیریت ارزش با تمرکز بر محرکهای عملیاتی و اهداف عملکردی پیش از یافتن راه حل و با هدف تقویت نوآوری، میتواند مزایای فراوانی برای هر سازمانی به ارمغان بیاورد.
مدیریت مبتنی بر ارزش بر چهار اصل استوار است که عبارتاند از:
- تقویت جهتگیری ارزش،
- استفاده از تفکر عملکردی،
- استفاده از رویکرد جامع ساختاریافته،
- مدیریت پیچیدگی، ریسک و عدماطمینان.
چهار محرک سبک مدیریتی مشترک، پویایی انسانی مثبت، درنظرگیری فضاهای داخلی و خارجی، و بالاخره استفاده درست از روشها و ابزارها، از این چهار اصل پشتیبانی میکنند. بهطور خلاصه میتوان گفت مدیریت ارزش به ایجاد ارزش پایدار میپردازد. این ارزش ممکن است در سطح محصول، پروژه، فرایند، یا حتی سازمانی یا اجتماعی باشد.
هدف مدیریت مبتنی بر ارزش چیست؟
تعهد نسبت به واگذاری قدرت مشارکت در سازمان، وجود رویکردی را ضروری میکند که احترام و ارتقای فردی و گروهی را بهطور هدفمند دنبال کند. چنین رویکردی امکان مشارکت را برای همه ذینفعهای آن سازمان فراهم کرده و سازمان را طوری سازماندهی میکند که بیشترین بها را به مشتری بدهد. در چنین سازمانی، هر کارمندی بهخاطر و بهاندازه ارزش مشارکتش پاداش میگیرد؛ یعنی او هم در عملکرد سازمانی شریک است. این چهارچوب مدیریت ارزش است. هدف این مدیریت، افزایش سودآوری بلندمدت سازمان از طریق توجه به مشتری است. هدف نهایی این است که هر شخصی بهعنوان مالک و کارمند، قدرت اقتصادی به دست بیاورد.
مدیریت ارزش دو اصل اساسی را دنبال میکند که آن را به چهارچوبی برای رعایت اخلاق در بازار جهانی تبدیل میکنند؛ اول اینکه به افراد سهمی متناسب با مقدار کمکشان در فرایند تولید داده میشود، و به همه حق زندگی در فرهنگی داده میشود که در آن ارزش برابر و احترام دارند. مدیریت مبتنی بر ارزش سه جزو بههمپیوسته دارد که ساختارهای عملیاتی، تمرکز بر ارزش مشتری، و پاداش و پرداخت مبتنی بر ارزشهاست. این اجزا همه جنبههای اخلاقی و مادی را در سازمان پوشش میدهند. در ادامه توضیح بیشتری درباره اجرای این سه جزو در سازمان میدهیم:
۱. ساختارهای عملیاتی مبتنی بر ارزش
ساختار اجتماعی مانند سازمان یا شرکت تجاری باید برای کسب موفقیت طبق اصول سالم و ارزشهای اخلاقی سازماندهی شود. ساختار کلی شرکت شامل عناصر سازندهای مانند اعلام ارزشهای اصلی، اصول اخلاقی و مأموریتهای سازمانی، طرحهای بازاریابی، مالی، عملیاتی و استراتژیکی، نمودارهای سازمانی و قوانين شرکتی است. اين زیرساختها روی کیفیت روابط بین افراد و محیط پیرامونشان تأثير فراوانی میگذارند. بنابر اصول مدیریت مبتنی بر ارزش، اين تعاملات فرهنگ سازمان را شکل میدهند؛ فرهنگی که دربردارنده ارزشها، هنجارها، رویکردها، باورها و چشمانداز سازمان است.
۲. تمرکز بر ارزش مشتری
مدیریت ارزش به هر مشتری بهعنوان انسانی نگاه میکند که شایسته رفتار محترمانه و منصفانه است. ضمن آنکه معتقد است درنهایت حقوق همه کارکنان، به دست مشتری امضا میشود! مشتری در چنین رویکرد مدیریتی، از ارزش فراوانی برخوردار است. از نظر هدف اجتماعی، یعنی تحويل کالا و عرضه خدماتی با بالاترین کیفیت ممکن، مدیریت مبتنی بر ارزش از این فرمول تبعیت میکند: میزان ارزش، با افزایش کیفیت کالا یا خدمات، یا کاهش قیمت، افزایش مییابد. این فرمول، کلید موفقیت در بازار رقابتی است.
۳. رویکرد پاداش و پرداخت برمبنای ارزش
با فرض اینکه ساختار شرکت براساس اصول اخلاقی سالم بوده و تمرکز اصلی آن روی ارائه بیشترین ارزش ممکن به مشتری است، نظام پرداخت پاداش را میتوان طوری سازماندهی کرد که نشانگر این اصول باشد. همه پرداختها، از جمله حقوقی که ذینفعها دریافت میکنند، و پاداشهایی که در قالبهای مادی یا حتی اخلاقی داده میشوند، برمبنای ارزشهای جاری در سازمان و میان ذینفعهاست.
مدیریت ارزش چگونه در سازمان اجرا میشود؟
چگونگی اجرای رویکرد مدیریتی در هر شرکت متفاوت است. مدیریت مبتنی بر ارزش بر اساس اصول اخلاقی جهانی استوار است که مرتبط با ماهیت انسان و نیازهای اساسی بشری است. عواملی مانند اندازه شرکت، نوع صنعت، موقعیت فیزیکی سازمان، سبک های مدیریت استراتژیک در چگونگی آغاز سيستم مؤثر هستند. مدیر مشارکتی که مایل به برقراری چنین وضعیتی است، باید اين فرايند را با تهیه مجموعه مکتوبی شروع کند. ارزشهای اصلی شرکت بهطور معمول اصول اخلاقی هستند که دلیل وجودی شرکت را تعریف کرده و عملکرد و رشد سازمان را هدایت میکنند. اصول اخلاقی مجموعه رفتارهایی برای هدایت ذینفعها بهسوی هماهنگی بیشتر بین افراد و فرهنگ شرکت است. این ارزشهای اصلی و اصول اخلاقی را همه ذینفعهای سازمان تائید میکنند. در قوانین فرعی و ساختار شرکت هم بازتاب یافته و مشمول بازنگری و بهبود دورهای میشود. این اصول مکتوب بهعنوان راهنمایی برای هدایت عملیات و همینطور تعاملات روزانه بین اعضای آن محسوب میشود. از مهمترین ساختارها و فرایندهای مدیریت ارزش میتوان به این موارد اشاره کرد:
- برنامههای آموزشی برای کارکنان فعال سازمان و مدیران اجرایی اصلی؛
- اجرای رویکردهای بهبود کیفیت برای حرکت بهسوی مشتریگرایی؛
- برقراری پاداش فردی و گروهی بهطور منظم؛
- برقراری رویکردهای کنترل کیفیت آماری مرتبط با حل مسئله بهصورت مشارکتی و کاستن هزينه؛
- برقراری رویکردهای مسئولیتپذیری دوطرفه.
مدیریت مبتنی بر ارزش میداند که تغيير فرهنگ سازمانی یکشبه اتفاق نمیافتد. رفتارهای افراد و سازمانها در طول زمان ریشه دوانده و عادتهای جدید، فقط با تقويت مثبت و پیوسته، آن هم با گذشت شکل میگیرند. مدیریت مبتنی بر ارزش را رهبر هدایت میکند، اما چنین رویکردی متکی به رهبر نیست. مدیریت ارزش، انرژی و نوآوری خود را از سمت پایین، و هدف و جهت خود را از سمت بالا میگیرد. چنین رویکردی رهبر را معلم میداند؛ کسی که به ديگران قدرت تشخیص ظرفیتشان را میدهد. اگر رهبر سازمان کار خود را بهخوبی انجام دهد، ارزشهای جهانی را بیان کند، آموزش دهد و دید بلندمدتی در سازمان ایجاد کند، دیگران را به کسب آن ارزشها و پیروی از آنها ترغیب کرده است. چنین رویکردی حرکت مدام بهسوی بهبود و تعالی دارد.
مدیریت مبتنی بر ارزش چه مزایایی برای سازمان دارد؟
مدیریت ارزش میتواند منافع فراوانی برای سازمان ایجاد کند؛ البته بهشرط آنکه رویکردها، اصول و محرکهای مربوطه و روشها و ابزارهای موجود با قدرت استفاده شوند. اگر این مفهوم بهدرستی اجرا شود، مزایای فراوانی به همراه میآورد که مهمترین آنها عبارتاند از:
- بیش از ۲۰درصد بهبود ارزش،
- بین ۱۰ تا ۲۵درصد صرفهجویی،
- بهبود روابط کاری و یادگیری در سطح سازمانی،
- بین ۲۰ تا ۴۰برابر بازگشت سرمایه در مقایسه با منابع تأمینشده،
- افزایش رقابت با تسهیل نوآوری فنی و سازمانی، و بهرهوری منابع،
- تقویت ارتباط و کارایی از طریق کار گروهی چندرشتهای و چند هدفی، و همکاری متمرکز،
- تصمیمگیریهای بهتر که با تأمین اطلاعات شفاف از سوی مشتریها، کاربرها و سایر ذینفعها هم پشتیبانی میشوند،
- و کارایی بیشتر با سازماندهی و استفاده بهتر از زمان و منابع برای کسب بهترین نتیجه، ارائه نتایج بهتر در جنبههای زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی.
جمعبندی
مدیریت ارزش روابط قدرت در سازمان را بازتعريف میکند. رهبری سازمان با استفاده از مدیریت مبتنی بر ارزش، به دید وسيع، صبر و پشتکار و تمایل به سهیمشدن با ذینفعها نیاز دارد. خیلی از مدیران وکارفرمایان عقیده دارند که سهیمشدن با ذینفعها غیرقابلقبول است، اما کسانی که بهدنبال رویکرد مدیریتی جدیدی براساس سهیمشدن قدرت در سازمان هستند، این شکل مدیریت را میپسندند. مدیریت مبتنی بر ارزش میداند که توسعه و احترام هر فرد یا گروهی در سازمان، به کار آن فرد یا گروه از جنبههای اقتصادی و غیراقتصادی بستگی دارد. این شکل مدیریت چهارچوب اخلاقی جديدی را برای افزایش کیفیت زندگی ذینفعها عرضه کرده و در عین حال کارایی را بالا برده و برابری را در سازمان تقویت میکند.